آزمایش تیرویید
عزیرم امروز ششمین روزه تولدته و من و باباجون و خاله جون رفتیم بهداشت و پس از انجام کارهای اداری نوبت ما شد و من که طاقت دیدنش رو نداشتم بیرون نشستم کلان پنج قطره خون باید میگرفتن ولی از حسین ما سه قطره گرفتن و گفتن مادر بچه اب و مایعات کم مصرف میکنه و شیر مادر غلیظه خاله اومد بهم گفت دلم یطوری شد ولی یقین به نظر امام حسین داشتم ته دلم اروم بود مدام صلوات میفرستادم تا درد نداشته باشی بگذریم باباجون رفت دو تا ابمیوه خرید و من شما رو همونجا شیر دادم و بعد از نیم ساعت دوباره رفتیم داخل و دو قطره رو گرفتن و برگشتیم خونه و تو راه خاله برام دوتا ابمیوه و یکم خوراکی خرید حسینم من بدون خاله رقیه از نگهداری تو عاجز بودم
حسینم همه دوستت داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی